Quantcast
Channel: غزال کوهستان
Viewing all 154 articles
Browse latest View live

تکنیک کپی پیست بدیهی است!!؟؟خانم.. اینجا ایرانه!!

$
0
0

 

با سلام خدمت دوستان و همنوردان گرامی

امروز به طور اتفاقی عنوان یکی از مقاله های ترجمه ام رو در گوگل سرچ کردم با کمال تعجب دیدم که وبلاگهای مختلف این مطلب رو ارائه کرده اند بدون اینکه هیچ اثری از اسم مترجم یا منبع باشه! ! !

تکنیک کپی پیست در ایران کاملا بدیهیه و متاسفانه وقتی مطرحش می کنید خیلیها به ریشخند می گیرند..خانم!!! اینجا ایرانه... چه فکری می کنید!!!

اما ترجمه یک مقاله حداقل چند روز وقت می گیره حتی ترجمه هایی که با اشکالات فراوان مواجهه ... اون هم ترجمه در زمینه کوه که همیشه بدون مزد و منته.. اما وقتی اسم منبع و مترجم به کل فراموش بشه... کاملا این کار "غیر اخلاقیه"..

امروز برای مدیران بعضی از این وبلاگها پیغام گذاشتم و گلایه کردم..می دانم که بعضی ترتیب اثر خواهند داد و بعضی هم نه..

اما به هر حال اتفاقاتی از این دست من رو به شخصه برای ادامه کار دلسرد می کنه..

امروز فقط رسیدم عنوان یکی از مقاله ها رو سرچ کنم ... انشالله روزهای دیگه عنوانهای دیگه رو سرچ می کنم.. اما ... ترجیح می دهم که دیگه مطلب ترجمه ای اینجا انتشار ندهم..


سه راه کاملا ساده برای استفاده از یوگا در تنش زدایی از زندگی نا آرام

$
0
0

بعضی از افراد خود را از موهبتهای یوگا محروم می کنند شاید چون گمان می کنند این موهبتها فقط می تواند شامل حال بعضی افراد خوش شانس شود. اگر فکر می کنید که یوگا فقط برای افرادی جوانتر از شماست، یا آنهایی که از شما اینقدر خوش شانس ترند که وقت آزاد بیشتری نسبت به شما دارند یا فقط افرادی که به طور طبیعی لاغرند و بدنهای منعطف تری دارند؛ در این باره تجدیدنظر کنید. یوگا می تواند تاثیرات آرامش بخش و بهبود دهنده ای برای همه افراد داشته باشد. اگر می توانید نفس بکشید، پس شما شکلی از یوگا را می توانید انجام دهید و متعجب خواهید شد که چقدر ساده است و چقدر تنش ذهنی و بدنی شما را به حداقل می رساند.

نفس کشیدن

خیلی از افراد در طول روز در هر دقیقه چندین تنفس کوتاه و سریع انجام می دهند؛ این نوع تنفس باعث می شود فرد در مقابل عوامل استرس زای روز مره آسیب پذیر شود و منجر به درد مزمن ماهیچه، سردرد، بی خوابی، افسردگی و یا تندمزاجی می شود. یادگیری تنفس بهتر، باعث از بین رفتن این عوارض می گردد.

تعداد سیکلهای دم-بازدمی که در هر دقیقه انجام می دهید را محاسبه کنید. بعد چند دقیقه ای تمرین کنید که آهسته تر نفس بکشید. دم آرامی بگیرید انگار که می خواهید سه چهارم ظرفیت ریه هایتان را از پایین به بالا پر کنید. بعد آرام عمل بازدم را انجام دهید و ریه ها را از بالا به پایین خالی کنید. هرچقدر که آهسته تر و عمیق تر بر پایه یک بیس منظم تمرین نفس کشیدن را انجام دهید، کم کم عادت می کنید که از کل ظرفیت ریه هایتان استفاده کنید. به تدریج، خواهید دید که در هر دقیقه تعداد تنفس کمتری انجام خواهید داد. همچنین خواهید دید در زندگیتان در مقابل عوامل تنش زا مقاوم تر شده اید. تمرین تنفس به خودی خود بسیار آرامش بخش خواهد بود و همچنین بیس ایده آلی برای دو پیشنهادی که در زیر ارائه می دهیم خواهد بود.

حرکات کششی مناسب در استراحتهای کوتاه

حتی اگر به طور موقت در یک وضعیت نشسته گیر افتاده اید چه در صندلی هواپیما و چه روی یک صندلی در اتاق، بازهم می توانید حرکات کششی آرامی را انجام دهید که نشستن باعث گرفتگی در ماهیچه هایتان نشود. پای چپتان را مستقیم جلویتان بکشید؛ به آرامی پا را به یک سمت روی زمین بگذارید و پنجه های پایتان را به سمت زانوها فعال کنید و بکشید بطوریکه در پشت پایتان کشش را احساس کنید. اگر فضای کافی در دسترس دارید، نفستان را بیرون بدهید و به آرامی بالاتنه تان را به سمت بالا  و جلو بکشید تا کشش را بیشتر کنید؛ سپس دم بگیرید و به آهستگی بالاتنه تان را به وضعیت نشسته برگردانید و زانوهایتان را خم کنید و پاشنه پایتان را روی زمین بگذارید. این کار را برای هر دو سمت بدن انجام دهید.

برای کشش در بدن، شانه هایتان را محکم به پشت صندلی بچسپانید و قسمت باسن را کاملا ً در تماس با صندلی قرار دهید، بعد به آرامی قسمت بالا تنه را به سمت چپ سُر بدهید به طوریکه در قسمت راست بدنتان احساس کشیدگی کنید. تا جایی ادامه دهید که احساس راحتی می کنید، بعد دم بگیرید و دوباره به وضعیت مستقیم برگردید. برای قسمت دیگر هم همین کار را تکرار کنید. در طی یک روز کاری چند بار می توانید به آسانی حرکات کششی آرام چند دقیقه ای این چنینی انجام دهید تا باعث آرام شدن گرفتگی ماهیچه و یا درد کمر مزمن شما شود.

مدیتیشن کاربردی: تنظیم دوباره اندازه گیری تنش

حتی اگر درخواستهای خانواده و یا شغلتان وقت انجام مدیتیشن یک ساعته را به شما نمی دهد، حداقل می توانید با تمرین در تغییر دیدگاهتان نتایج سودمندی بگیرید. برای مثال، صدای ترافیک خیابان و یا موزیک بلند همسایه می تواند بسیاری افراد را ناآرام کند. می شود به همراه  استفاده کمی از قوه تخیل از منطق نیایش آرامش بهره جست ( "بر من آرامشی عطا کن که بتوانم آنچه را که توانایی تغییرش را ندارم، همانگونه که هست بپذیرم؛ و به من شجاعتی عطا کن که بتوانم تغییر دهم آنچه را که توان تغییرش را دارم.").

بسیاری از ما با صداهایی که طبیعی تلقی می کنیم دچار خشم نمی شویم- مثلا صدای آواز پرندگان، رعد و برق، بارش باران و غیره. تمرین کنید هنگام واکنش به صدای ترافیک انگار درحال شنیدن صدای امواج دریا هستید. اگر مجبورید با موقعیت ها و افرادی مواجه شوید که دوست ندارید، سعی کنید از قضاوت کردن دست بردارید. تظاهر کنید که انگار انسان شناسی هستید که تا حد امکان به شکل بی طرفانه ای در حال مشاهده یک فرهنگ دیگر است. با دیدی تازه تلاش کنید از موقعیت های گوناگون و مواجهه با جزئیات تازه یادداشت تهیه کنید؛ اما هرگونه وسوسه ای برای قضاوت را از خود دور کنید.

اگر هر روز، خودتان را با تمرین حداقل 10 دقیقه ای تنفس آماده کرده باشید و از این شیوه در طول روز استفاده کنید به شما کمک خواهد کرد که هنگام هدر رفتن انرژی های عاطفی درشرایطی که نمی توانید تغییر دهید،  تمایلاتتان  را به سمت دیگری منحرف کنید.  بهتر است که این رویکرد منعطف تر را برای زندگی روزانه اتخاذ کنید. این شکل هوشمندانه اقتصادی کردن عواطف به شما کمک خواهد کرد تا انرژی بیشتری برای آنچه که توان بهتر کردنش را دارید برایتان باقی بماند.

مترجم: غزال حشمت منش

منابع:

http://www.yogajournal.com/basics/751

http://www.care2.com/greenliving/12-yoga-tips-for-beginners.html

http://blackdoctor.org


http://www.naturalnews.com/035001_yoga_stress_life.html#ixzz2RqCxnCLa

در صورت استفاده از مطالب وبلاگ حتما نام مترجم و منبع ذکر گردد.

سپاسگزارم...

در زندگی مهم تر از شاد بودن چیزهای دیگری هم هست...

$
0
0



"در جستجوی شادی بودن است که مانع شاد بودن می­شود."


در سپتامبر 1942، ویکتور فرانکل، روانپزشک و نورولوژیست برجسته یهودی در وین دستگیر شد و به همراه همسر و پدر و مادرش به کمپ متمرکز نازی ها منتقل شد. سه سال بعد هنگام آزادی اش بیشتر افراد خانواده و همسر باردارش از دنیا رفته بودند؛ اما او زندانی شماره 119104 زنده ماند. 9 روز  طول کشید تا تجربیاتش را در این باره بنویسد و در قالب کتاب پر فروشی در سال 1946 چاپ شد. فرانکل در این کتاب نتیجه گیری می کند که تفاوت میان آنان که زنده می مانند و آنان که می میرند در یک کلمه خلاصه میشود: معنا[ ی زندگی ]. بصیرتی که در سالهای اول زندگیش به آن دست یافت. زمانیکه دانش آموز دبیرستان بود معلم علومش گفته بود که "زندگی هیچ چیز نیست جز یک پروسه اشتعال، یک پروسه اکسیده شدن."  فرانکل از جایش پریده بود و جواب داده بود که "آقا اگر اینطوره پس معنای زندگی چی می تونه باشه؟"


در کمپ دیده بود آنان که معنای زندگی را در دهشتناک ترین تجربه ها دریافته بودند بسیار توانمندتر از دیگران در برابر رنج بسیار، می توانستند خود را به حالت سلامت برگردانند. فرانکل در کتاب "انسان در جستجوی معنا" می نویسد: همه چیز می تواند از یک فرد گرفته شود؛ از آخرین آزادی های انسانی، آزادی انتخاب رویکرد خویش در هر واقعه از زندگیش است؛ آزادی در انتخاب راه و روش زندگی خود.


فرانکل به عنوان درمانگر در کمپ کار کرد. در کتابش به دو نمونه خودکشی میان نزدیکانش در کمپ اشاره می کند. هر دو مورد مثل خیلی های دیگر در کمپ افراد مأیوس و ناامیدی بودند و فکر می کردند دیگر انتظاری از زندگی ندارند که بخواهند به خاطرش زنده بمانند. هیچ چیز دیگری در زندگیشان وجود ندارد که بخواهند به خاطرش زندگی کنند. فرانکل می نویسد: باید آنها طوری واداشته می شدند که فکر کنند زندگی از آنها انتظاراتی دارد؛ انجام کاری در آینده از آنها انتظار می رفت. یکی از آنها فرزند نوجوانی داشت که در یک کشور بیگانه زندگی می کرد. دیگری دانشمندی بود که باید کتابهایش را تمام می کرد. فرانکل می نویسد: این منحصر به فرد بودن هر انسان است که او را از دیگران متمایز می کند و به هستی او معنا می بخشد؛ همچنین در عملکرد صادقانه و عشق به انسانهای دیگر مؤثر است. وقتی می فهمیم که جایگزینی یک فرد در زندگیمان غیر ممکن است اینجاست که مسئولیتمان نسبت به هستی خودمان برجسته می شود. تداوم این امر در تمام ابعاد ظاهر می شود. کسی که هشیار به مسئولیت خویش در قبال دیگری است می داند که او با مهربانی انتظارش را می کشد یا وقتی می داند که کاری نیمه تمام دارد که باید به اتمامش برساند دیگر زندگیش را به حراج نخواهد گذاشت. او "چرایی"وجودش را می شناسد [ می داند برای چه زنده است ] و خواهد توانست هر گونه "چگونگی"  را تحمل کند [ مسئولیتش در قبال خود و دیگران در زندگی ].


در سال 1991 ، Library of Congress و Book-of-the-Month Club  کتاب "انسان در جستجوی معنا" نوشته ویکتور فرانکل را در لیست 10 کتاب مؤثر در ایالت متحده آمریکا اعلام کرد. میلیونها نسخه از این کتاب در سرتاسر جهان فروخته شد.  صحبت از معنای زندگی، ارزش رنج کشیدن و مسئولیت در قبال چیزی بالاتر از خود که در فرهنگ اروپایی امری رایج است، به نظر غریب می آید چون بیشتر افراد به دنبال شادی شخص خود هستند تا اینکه در جستجوی معنای زندگی باشند. فرانکل می نویسد: از مشخصات فرهنگ آمریکایی برای اروپایی ها این است که به طور پیوسته شخص به شاد بودن فراخوانده می شود. اما نمی شود به دنبال شادی گشت؛ شادی از پس چیز دیگری می آید؛ باید دلیلی برای شادی جود داشته باشد.


 

مترجم: غزال حشمت منش

برای شروع گیاهخواری چه باید کرد؟

$
0
0

 

 زمانی در کنفرانس یک نویسنده‌ی مشهور شرکت کردم. عنوان این کنفرانس چنین بود: “چگونه بنویسیم؟”


هدف من که همواره نوشتن را بخش جدایی ناپذیر زندگی خود دانسته و به آن عشق ورزیده بودم از شرکت در این کنفرانس این بود که بیاموزم برای آغاز به نوشتن چه باید کرد؟ در روز کنفرانس در سالن حاضر شدم. هزاران نفر برای شنیدن سخنرانی این نویسنده‌ی بزرگ در سالن کنفرانس گرد آمده بودند.


سخنران در میان هیاهو و کف زدنهای پرشکوه جمع عظیم شنوندگان وارد سالن شد. پشت میکروفون قرار گرفت و سخنرانی خود را اینگونه ارائه داد:


“برای نوشتن چه باید کرد؟ ای همه‌ی کسانیکه می خواهید بنویسید. پشت میز بنشینید. چند برگ کاغذ سفید جلوی خود بگذارید. قلمی در دست گرفته و شروع به نوشتن کنید. بنویسید. بنویسید.”


و این همه‌ی سخنرانی او بود.


در این کنفرانس من بزرگترین درس زندگی خود را گرفتم. دریافتم که براستی آنچه که مرا از نوشتن باز می‌داشت نه نداشتن طرز نوشتن بلکه مسایلی دیگر بود. مسایلی مانند عدم اختصاص وقت و تن دادن به عادتهای اتوماتیک روزمره، عدم جدی گرفتن و از همه مهمتر عدم شروع در عمل بود.


و حال منهم به تبعیت از این معلم بزرگ زندگیم در پاسخ به سوال مکرر “برای شروع گیاهخواری چه باید کرد” توصیه می‌کنم که گیاهخواری کنید. یعنی مصرف محصولات حیوانی را کنار گذارده گیاهخواری کنید!

برای شروع گیاهخواری یا خام گیاخواری برخی به یکباره عمل کرده تصمیم می‌گیرند که مواد حیوانی و یا مواد پخته را کاملا کنار بگذارند و شروع می‌کنند. برخی دیگر ترجیح می‌دهند که آهسته آهسته این پروسه را طی کرده غذاهای حیوانی یا غذاهای پخته را در رژیم غذایی خود کم و کمتر نموده تا کاملا آنها را کنار بگذارند.
به نظر من روش اول روش بهتری است هرچند که برمبنای ذوق و سلیقه، باورها و عادتهای فردی می‌توان هر یک از این دو راه را انتخاب نمود.


قبل از همه چیز بسیار مهم است که ایمان کامل به راهی که انتخاب نموده‌ایم داشته باشیم و با بدست آوردن اطلاعات کافی از منابع قابل اعتماد در بحث‌ها و سوال و جوابهایی که به ناگزیر در ارتباطات اجتماعی پیش خواهد آمد شرکت نموده موضع و انتخاب خود را بعنوان انتخابی که در این برهه‌ی زمانی تاریخ بشر به بهبود مشکلاتی که گریبانگیر طبیعت و سلامت انسان و حیوان کمک نموده و برای آن ضروری می‌باشد ارائه دهیم.


پس از آن لازم است که یک نگاه کلی به عادتهای غذایی خود افکنده آنها را سبک و سنگین نمده تعیین کنیم که کدام ماده‌ی غذایی یا کدام بخش غذایی را می‌خواهیم تغییر دهیم.


این مسئله از این نظر اهمیت دارد که دارای برنامه‌ی روشن و آگاهانه‌ای بوده در نتیجه به عادتهای روزمره در نغلطیم. مثلا اگر تصمیم گرفته‌ایم به جای شکر، خرما مصرف کنیم و یا به جای مصرف گوشت و مرغ از حبوبات و یا از توفو استفاده کنیم شکر را دور ریخته و دیگر گوشت و مرغ نخریم و به جای آنها در قفسه‌ها و در یخچال موادی را جایگزین کنیم که قصد داریم در رژیم غذایی جدید خود بگنجانیم.


زمان خستگی یا گرسنگی شدید زمانی است که شخص بیش از هر وقت دیگر تمایل به بازگشت به سوی عادتهای گذشته را خواهد داشت. بنابراین مهم است که همواره چند عدد میوه مثل یک سیب، یک موز، یک عدد گلابی و امثال اینها دردسترس داشته باشیم.


همیشه، همواره و همه‌ی اوقات غذا را باید با میوه شروع کرد. بخصوص هنگامی که شدیدا گرسنه هستیم. مصرف برشی از هندوانه یا طالبی، دو عدد موز یا پرتقال و یا یک هلو بلافاصله باعث کاهش گرسنگی می‌گردد.


میوه‌ها نه تنها بهترین و آسان هضم‌ترین غذا برای انسان هستند بلکه به دلیل داشتن قند و مواد مغذی دیگر حس گرسنگی را تعدیل نموده به شخص فرصت می‌دهند تا غذای گیاهی خود را آماده نموده و با اشتها نوش جان کند.
یک رژیم غذایی گیاهی بطور کلی باید از حداقل ۸۰ درصد مواد خام گیاهی یعنی سبزیها و میوه‌ها تشکیل شده باشد، خام گیاهخواران البته صددرصد غذای خود را از گیاهان و بصورت خام مصرف می‌کنند. اما اگر فرد تمایل به خام گیاهخواری صد در صد ندارد باید حداقل ۸۵-۸۰ درصد غذای خود را بصورت خام، یعنی حرارت ندیده و تغییر شکل نیافته مصرف کند.


و اما توصیه‌های روزانه‌ی یک رژیم غذایی گیاهی:
یک وعده در روز، ترجیحاً صبحانه، فقط میوه مصرف کنید. این وعده غذا شامل میوه ایست که در آنروز حس می‌کنید تمایل به مصرف آن دارید. چند عدد پرتقال، گریپ فروت، آناناس، توت فرنگی و سایر میوه‌های “اسیدی” بهترین میوه‌ها برای صبحانه هستند. هرچند اگر تمایل به میوه شیرین دارید می‌توانید از موز به هر تعداد که می‌خواهید، خرما و انواع توت و یا طالبی و هندوانه و امثال اینها استفاده کنید. انگور یکی از بهترین و مغذی ترین میوه ها برای صبحانه است.


برخی از بیماران من که رژیم غذایی گیاهی را انتخاب می‌کنند مخلوطی از موز، خرما و مثلا توت فرنگی را در مخلوط کن ریخته به صورت یک لیوان مخلوط خوشمزه میوه‌ها مصرف می‌کنند که هم مقوی است و هم مغذی.


شیر بادام خام که در خانه تهیه کرده‌اید و تا سه یا چهار روز در یخچال تازه می‌ماند نیز انتخاب خوبی برای صبحانه می‌باشد. صبح وقتی گرسنه شدید و خواستید روزه شبانه خود را بشکنید یک لیوان شیر بادام را آهسته آهسته نوش جان کنید پس از یک ساعتی می‌توانید چند عدد میوه هم برای رفع گرسنگی مصرف کنید.


بهترین غذا برای ناهار اول چند عدد میوه و سپس یک سالاد بزرگ مخلوط از سبزیهای مختلف است. اگر خام خوار نیستید و تمایل به مصرف نان دارید یک تکه کوچک نان سبوس دار همراه سالاد خود مصرف کنید. سالاد را خوب بجوید. جایگزین خوب نان به همراه سالاد چند عدد گردوی خیس داده، مقداری دانه کنجد یا شاهدانه، تعدادی بادام مقداری کشمش و امثال اینهاست.


من هرچند گاهی یک مشت اسفناج، یک یا دو عدد موز یخ زده را به همراه چند عدد توت فرنگی یا مقداری آناناس و یا انبه در مخلوط کن می‌ریزم و یک لیوان غذای مغذی و مقوی و بسیار خوشمزه برای خودم درست می‌کنم. هرچند که همان مصرف سالاد از سبزیهای مختلف بهترین و کاملترین غذاست.


در بین غذاها اگر احساس گرسنگی کردید می‌توانید از میوه‌های تازه، یا کشمش و بادام و توت و امثال اینها استفاده کنید.


برای شام از سبزیهای بخارپز، حبوبات، برنج قهوه‌ای، سیب زمینی، کدوحلوایی، لبو، شلغم، آش، مخلوط حبوبات مانند ماش و عدس، همراه گل کلم و هویج که همه و همه غذاهای کامل و سالم و رضایت بخش گیاهی می‌باشند می‌توانید استفاده کنید.


فراورده‌های سویا از قبیل شیر سویا، توفو، دانه‌های پروتئین سویا و امثال اینها برای دوره گذار مناسب هستند ولی پس از آنکه با رژیم غذایی جدید خود خو کرده و غذاهای گیاهی جدیدی وارد رژیم غذایی روزمره خود نمودید مصرف سویا و فرآورده‌های آن را به حداقل برسانید.


بطور خلاصه:
صبحانه میوه، یا مخلوطی از میوه‌ها در مخلوط کن با خرما و کشمش، شیر بادام، و اگر تمایل به غذای پخته دارید عدس و برنج قهوه‌ای و هویج پخته، یا سایر حبوبات. باز هم یادآوری می کنم که بهترین غذا برای صبحانه میوه است.
میوه بهترین و مغذی ترین و رضایت آورترین غذا برای انسان است.
ناهار: اول یکی دو عدد میوه، سپس یک ظرف بزرگ سالاد از کاهو، اسفناج، گل کلم، براکلی، جعفری، گشنیز و سایر سبزیها همراه با مقداری از دانه‌ها یا مغزها
شام (تا قبل از ساعت ۶ بعد ازظهر میل شود): حبوبات، سبزیجات بخاردیده، غده‌های گیاهی مانند سیب زمینی، چغندر، شلغم، سیب زمینی ترشی و امثال آن، گاها برنج قهوه‌ای.


مجالس میهمانی: برای تهیه خورشهای مختلف ایرانی. به جای گوشت یا مرغ از فراورده‌های سویا و قارچ استفاده نمائید.


به جای تخم مرغ در کوکوها می‌توانید از تخم کتان خیس داده و از توفوی نرم استفاده کنید.


غذاهایی که برای تنوع در مخلوط کن می‌توانید تهیه کنید:
اسفناج، موز یخ زده و توت فرنگی
اسفناج، آناناس، انبه، چند عدد یخ اگر تمایل به جایگزین برای بستنی دارید
گشنیز، اسفناج و آووکادو با اندکی آب لیموترش و حبه ای سیر
سیب و کرفس و مقداری جعفری

بطور کلی اگر ۸۵-۸۰ درصد غذای خود را بصورت خام، یک وعده غذای خود را بطور کامل از میوه و یک سالاد بزرگ در یک وعده غذایی خود مصرف کنید همه مواد لازم برای رشد و نمو و ترمیم و سلامتی بدن را بدست خواهید آورد.


بهترین منبع کلسیم انجیر و کنجد و سبزیهای با برگهای پهن و سبز می‌باشند. بهترین منبع آهن جوانه عدس و سایر حبوبات، براکلی، لوبیای سبز، سبزیجات سبز تیره می‌باشند.


منبع روی: انواع حبوبات و غلات
یک فرد وگن که از فراوردهای غذایی سالم، تازه، تغییرشکل نیافته و به مقدار فراوانی مواد خام و حرارت ندیده استفاده می‌کند نباید نگران هیچگونه کمبود مواد غذایی ویتامینها یا مواد معدنی باشد بلکه برعکس بهترین رژیم غذایی را به بدن خود هدیه می‌کند:


توصیه می‌شود که هر دو سال یکبار ویتامین ب۱۲ خود را اندازه گیری کنید. بهترین روش برای اندازه گیری ویتامین ب۱۲ بدن آزمایش “متیل مالونیک اسید” (Methyl Malonic Acid) در ادرار یا خون می‌باشد. به همراه این آزمایش “هوموسیستئین” خون خود را هم اندازه بگیرید. هر دوی این آزمایشها با نسخه‌ی دکتر و در آزمایشگاه توسط آزمایش خون انجام می‌شود.


سبزیها و میوه‌های مختلف به همراه مغزها و دانه‌های خام به شکل طبیعی، کامل و دست نخورده اساس یک رژیم غذایی خام گیاهخواری را تشکیل می‌دهند. اینها از غلات و حبوبات جوانه زده نیز استفاده می‌کنند.


گیاهخوارانی که تمایل به مصرف مواد پخته نیز دارند می‌توانند از حبوبات غذه‌ها و ریشه‌های گیاهی پخته شده نیز البته به مقدار کم استفاده کنند. در هیچیک از این دو رژیم غذایی جایی برای مواد ناسالمی مانند نوشابه، چیپس، انواع شیرینی‌های مصنوعی، انواع شکلاتهای مصنوعی، موادی که با مهندسی ژنتیک تهیه گردیده (ذرت و سویا غیرارگانیک، روغن دانه‌ی پنبه، روغن ذرت و روغن سویا)، آرد سفید، شکر و سایر مواد مصنوعی غذایی وجود ندارد.


غذا باید در طبیعی‌ترین و ساده ترین شکل ممکن مصرف گردد.
اینها البته اصول کلی است. در موارد جزیی تر به چگونگی ترکیب مواد غذایی مختلف با یکدیگر، میزان مصرف از هر ماده غذایی، زمان مصرف، روزه آب (یا آبخواری)، مصرف آب سبزیها و میوه‌ها، تیهه‌ی شیر یا پنیر از دانه‌ها و مغزها و اصول دیگری نیز توجه می‌شود که بحث آن از حوصله این مطلب بیرون بوده ولی در مباحت دیگر به آنها پرداخته شده یا می‌گردد.

دکتر زرین آذر
متخصص بیماریهای داخلی
فوق تخصص در بیماریهای دستگاه گوارش٬ کبد و کیسه صفرا
پزشک تغذیه و درمان طبیعی
پزشکی بدون دارو

http://drzarinazar.blogfa.com

http://fa.zarinazar.com

 

مگر گیاهان جان ندارند چرا جان آنها را می گیرید؟

$
0
0

 

در وبلاگ دکتر زرین آذر به طرح پرسشی برخوردم که بارها از خودم سوال شده بود پاسخ های دوستان به این سوال برایم بسیار جالب بود که اینجا می گذارم:

متن ارسالی یک شخص در خصوص مگر گیاهان جان ندارند چرا جان آنها را می گیرید؟

افرادی که ادعای انسانیت و همزیستی با جیوانات را دارند و به این دلیل
پوشتخوار نیستند و گیاهخوار هستند! واقعا خودتون به خودتون نمیخندید با
این استدلال از پایه غلط!


گوشت نمیخورید چون حیوان باید کشته بشه! الان یعنی شما از این لحاظ از
بقیه انسانها بهتر هستید!!!


مگر گیاهان جاندار نیستند؟! مگر گیاهان هم همانند حیوانات جاندار نیستند؟


چطور دلتون میاد جان یک گیاه را ازش بگیرید و بخوریدش ولی یک حیوان نه ؟!


از کجا میدانید که گیاه هنگام کشته شدن (چیدن و کنده شدن از ریشه) بیشتراز یک حیوان زجر نمیکشه! چه بسا جان دادن یک گیاه بسیار آرامتر و
دردناکتر باشه !


شما گیاهخوار که ادعای حیوان دوستی و کشته نشدن حیوان برای سیر شدن شیکم مبارک داری، فکر کردی که وسایل زندگی که روزمره ازشون استفاده میکنی از چی تهیه شدند؟


بالیش که زیر سر میزارید و شب راحت میخوابی از پر حیوانات نیست؟ باشه
قبول شما از نوع مصنوعیش استفاده میکنی! مواد آرایش چی؟ داروهایی که مصرف میکنی و یا ویتامینها. هزار هزار وسیله که درطول زندگی تزش استفاده میکنی و کلی هم راحتی و سلامتی برای شما ارمغان میاره مستقیم و غیر مستقیم از جسد کشته شده حیوانات تهیه میشه !


همین ژله که بعنوان دسر میخورید و به به میکنید ! شما که گیاهخوار هستید میدونید ژلاتین از چی تهیه میشه؟! زمستانونها که از سرما خودتون حفظ میکنید لباس گرم و پشمی شما از چه چیزی تولید شده !


برید فقط در مورد “گاو” تحقیق کنید که از اندامش چه موادی تولید میشه
اونوقت نصف بیشتر کارهای روزانه خودتون باید بخاط تنفر از وسائلی که از
موارد اولیه حیوانی تهیه شده تعطیل کنید!


تروخدا این ادای دوستار حیوانات و گیاهخواری را درنیارید که فقط خودتون
مسخره کردید، گیاهخوار به همون اندازه سنگدل و وحشی هست که گوشتخوار !


چراکه هردو جان یک جاندار را میگیرند، چه فرقی میکنه گیاه باشه یا حیوان!
شاید در فکر کوتاه بعضی گیاهخواران چون گیاهان همانند حیوانات حرکت و
تحرک محسوس ندارند جاندار محسوب نمیشوند و کشتنشون مجازه!!!


درهرصورت به هر دین و آیینی که اعتقاد دارید باید بدونید که دنیا جبر
داره و برای بقا باید ضعیفتر نابود بشه … چخ حوشتون بیاد چه حوشتون
نیاد قانون طبیعت که ما انسانها هم جزئی از چرخه طبیعت هستیم همین هست.


برای همه گیاهخوارها متاسفم که گیاهان با اون لطافتی که دارند میکشند و
میخورند تا خودشون زنده بموننند!!!

به نظرتون چی باید به این طرز تفکر گفت ؟

بعضی از پاسخها رو اینجا می گذارم ..

علیرضامی‌گوید:

دستکاری در چرخه طبیعت باعث بروز بسیاری از مشکلات امروزی بشر گردیده است. اگر ما به طور طبیعی از میوه های بیشتری استفاده کنیم باید درخت بیشتری داشته باشیم و این به معنای بهتر شدن محیط زیست است و همینطور اگر از گیاهان بیشتری استفاده کنیم باید مزارع سرسبز زیادی داشته باشیم که همه گی همسو با طبیعت است و در مقابل چرخه طبیعت نیست. چقدر همگی ما از دیدن یک باغ یا مزرعه سرسبز خوشنود می شویم! اما به نظر می رسد استفاده از گوشت به خصوص به صورت صنعتی در تقابل با چرخه طبیعت قرار دارد، سبب نابودی باغها و جنگلهای زیادی شده است، گازهای گلخانه ایی زیادی تولید کرده است، به محیط زیست آسیب فراوانی وارد کرده است، منابع آبی زیادی را از بین برده است و بیماریهای فراوانی به ما هدیه کرده است! البته در فرایند تولید میوه ها و گیاهان نیز نباید از چرخه طبیعت خارج شد که خود باعث ضربه به محیط زیست می شود. موضوع درد کشیدن هم اگر با این دید نگاه کنیم شاید جالب باشد، اگر درد کشیدن طبیعی باشد از آن ناراحت نمی شویم مانند مادری که در حال زایمان است درد می کشد و به موجود دیگری حیات می بخشد! آیا درد کشیدن حیوانات در هنگام کشتن آنها طبیعی است؟


 

حسنمی‌گوید:

از درختی مثل سیب شما بارها و سالها می توانید سیب بچینید بدون اینکه به ریشه ویا شاخه آسیب بزنید اما نمی توانید سر گوسفند وگاو و… را ببرید بعدا بگویید سر دیگری در می اد.

 

حساممی‌گوید:

من فکر میکنم موضوع جنگ بر سر گوشتخوار و گیاهخوار بودن یا اینکه ما به حیوانات و گیاهاناسیب میرسانیم، نیست. جای بسیار تعجب است که این چه آفتی است که به جان این بشریت افتاده است که بود خود را در نبود دیگری میداند. شکی نیست که گیاهان هم حس دارند و درد را حتی در دیگری تشخیص میدهند. من مقاله Cleve Backster را مطالعه کردم برایم بسیار جالب و تکان دهنده آمد. پیشنهاد میکنم از طریق گوگل جستجو و مطالعه شود وچنانچه پژوهشی بر رد آن وجود داشت به آگاهی دیگران رسانده شود. پنداری ما معتاد به جنگ با یکدیگر شده ایم و فراموش میکنیم تمامی حیات در یک پیوستگی و هم آهنگی ماهوی بسر میبرد و همه ما تمامی ساکنین زمین و حتی جهان در اصل یکی هستیم و در وحدت و یگانگی بسر میبریم. حذف یکی به ما و کل حیات آسیب میزند. اینکه یکی گوشتخوار و دیگری گیاهخواری و یکی دیگر خام گیاهخوار است حالا به جان همدیگر بیفتیم و یکدیگر را مسخره کنیم و آن یکی را از روی زمین نیست و نابود کنیم، ره به جای جز نابودی خودمان، نمیبرد. ما یا همگی به صلح و آرامش میرسیم یا هیپچکداممان به معنای واقعی آرامشی را حس نخواهیم کرد. آیا ثابت نشده است گوشت(هر نوع) و فراوردههای آن بیماریزاست؟ آیا ثابت نشده است ۵۰ تا ۸۰ درصد گرمایش جهانی ناشی از دامداریهاست و در نتیجه ناشی از بشقاب غذای ماست؟ آیا بدیهی نیست که با زیر کشت بردن زمین برای تهیه خوراک دامها و طیورها، جنگلها و درختان بیشتری نابود میشوند؟ آیا تعداد روزافزون طوفانها، گردبادها، بلایای طبیعی ناشی از گرمایش جهانی و آن هم ناشی از پرورش حیوانات و خال کردن اقیانوسها از ماهیها و آبزیان نیست؟ به من بگویید که گیاهخواری باعث یک بیماری میشود، بگوید گیاهخواری باعث تخریب محیط زیست و این کره زمین زیبا لاجوردی میشود، خواهش میکنم بگوید، با عشق بگوید و آنگاه من نورخوار خواهم شد. من ۸ ماه است به طور مطلق هیچ نوع گوشت و فرآوردههای آن را نمیخورم. این انتخاب را در درجه اول برای سلامتی خود،کردم. بسیار خوشحالم و از خدای که عشق و مهربانی را آفرید میخواهم که مرا یاری کند تا در حفط محیط زیست و بقاء حیات کره زمین با خام گیاهخواری و شیوه زندگی ام مشارکت کنم. بالش من از پر است. و بدون شک در خرید بعدی این را در نظر میگرم. کفش من از چرم است و این را هم مد نظر قرار میدهم. از اون دوست عزیزم که این موضوع را مطرح کرد سپاسگزارم. به مرور سعی دارم تخریبم را کمتر کنم. وقتی میخواهم آب بخورم سعی میکنم با عشق و مهربانی به ان نگاه کنم همینطور وقتی که میوه و گیاهان را میخورم. از آنها سپاسگزارم شاید درد کمتری به انها تحمیل کنم. قبول دارم که بشر وجودی مخرب است تلاش میکنم به مرور کمتر کنم. عاشق همه هستم چه گوشتخوار چه گیاهخوار. دوستتان دارم همینطور شما را زرین آذر عزیز.

 

 

بهروز معتمدیمی‌گوید:

طبیعت ذاتا در تعادل است، چه بخوریم چه نخوریم. بهتر است بخوریم تا متعادلتر شویم وبه تعادل جهان کمک کنیم. خوراکهای حیوانی مارا از تعادل خارج وبد خلق میکند. گیاهان و گیاهخواران به هم کمک میکنند. گیاهان میل دارند اصلاح و سبک شوند تا بهتر رشدو نمو نمایند. دید دوست ما کمی افراطی و تند است شاید زیاد گوشت وفراورده های حیوانی میخورند.

 

پاسخ دکتر زرین آذر در فایل صوتی بود نتونستم دانلود کنم متن پاسخ ایشون رو که پیدا کردم حتما اضافه خواهم کرد..

یوگا برای سنگنوردی

$
0
0

یوگا با افزایش انعطاف پذیری و قدرت درونی، بهبود بخشی آگاهی به ذهن و تمدد اعصاب، و افزایش آگاهی به بدن، می تواند ابزار مفیدی برای بهبود سنگنوردی شما باشد. قهرمان مسابقات Former World و سنگنورد برجسته اسلوانیایی مارتینا کوفار توضیح می دهد که چگونه می توانید این روش تأدیب باستانی را وارد زندگی سنگنوردی خود کنید.

در چند سال اخیر یوگا در میان سنگنوردان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. چرا؟ یوگا و سنگنوردی مشابهات بسیاری با هم دارند. هر دو بیش از یک سری حرکات سخت و تمرینات تنفسی هستند که به زعم یک مشاهده گر سطحی برای انجام آنها فقط انعطاف و قدرت نیاز است. برای من، سنگنوردی و یوگا فقط یک ورزش نیستند بلکه شیوه ای از زندگی هستند. اما بهترین روش برای شروع یوگا چیست و چه نوعی از آن باید انتخاب شود؟

قویاً تأکید می کنم که در ابتدا، حداقل باید در کلاسهایی که با متخصصین مجرب هدایت می شوند شرکت کنید. آنها تنفس صحیح و چگونگی حالت قرارگیری بدن را به شما آموزش می دهند که کلیدی برای شروع است. به محض اینکه اصول پایه ای را بدانید خواهید توانست در منزل به تمرین بپردازید.

شکلهای مختلفی از یوگا وجود دارد؛ آشتانگا،باختی، دیانا، هاتا، جاپا، لایا، کریا، کوندالینی، و اشکال تجاری مثل یوگا قدرتی و آیورویوگا. باید تعداد کمی از آنها را امتحان کنید و بعد تصمیم بگیرید کدام آنها برای شما مناسبترین است. گسترده ترین شکل که در جهان غرب مورد استفاده قرار می گیرد یوگا هاتا است که تمرکز آن بر روی ایده آل سازی بدن است به منظور تأثیر روی ذهن و حس آگاهی. از 84 آسانا و 24 مودرا (مهر و مومهای انرژی) به همراه کنترل تنفس (پرانایاما) استفاده می کند. همچنین تأکید  آن بر روی انعطاف و شکیبایی است. هاتا شیوه خوبی برای شروع است، و چون مدل ایستاتری از یوگا است که به یادگیری چگونگی قرارگیری بدن کمک می کند. اغلب باید در یک طرز قرارگیری بدن، برای مدت طولانی مکث کنید؛ که در شروع می تواند بسیار سخت باشد؛ اما به محض اینکه یاد گرفتید فقط ماهیچه هایی که مورد نیاز هست را منقبض کنید و بقیه را رها بگذارید، این امر بسیار ساده تر خواهد شد. این نوع تمرین را به آسانی می توانید وارد سنگنوردی خود کنید؛ با گرفتن گیره ها با حداقل فشار ممکن و استفاده از ماهیچه های صحیح، سبک سنگنوردی شما بسیار اقتصادی تر و روانتر خواهد شد.

منبع: http://www.climbmagazine.com

مترجم:

غزال حشمت منش

در صورت استفاده از مطالب وبلاگ حتما نام مترجم و منبع ذکر شود.. سپاسگزارم..

 

چرا انجام یوگا و سنگنوردی در کنار هم، خوب است؟

$
0
0

مشابهت های بنیادی بسیاری بین یوگا و سنگنوردی هست که این دو را دو جزء جدایی ناپذیر از هم می کند. با هر دو می توانیم به سطح مطلوبی از آگاهی نسبت به بدن برسیم؛ کم کم می فهمیم که اهمیت کنترل تنفس چقدر است؛ از لحاظ ذهنی قوی می شویم؛ و عملکرد فیزیکی بدنمان هم بهبود می یابد.

با آگاهی از ذهن و حضور، در خلال یوگا و هنگام سنگنوردی، قدرت تمرکز بر  قسمتهای خاصی از بدنمان را کشف می کنیم که به ما اجازه می دهد حرکات خاصی را انجام دهیم. ما را قادر خواهد کرد که تکانهای ماهیچه ای را کنترل کنیم و بتوانیم انقباض ماهیچه ای زمانی که لازم است در یک وضعیت خاص بمانیم را انجام دهیم و یا زمانی که لازم است در یک تکنیک خاص مکث داشته باشیم.

تنفس کنترل شده، ذخیره تازه ای از اکسیژن موردنیاز برای ماهیچه ها ایجاد می کند که به بازتوانی کمک می کند. یادگیری تنفس آرام حتی وقتی در موقعیت سختی هستیم به آرامش ذهن و حل مشکل کمک می کند؛ همچنین از خستگی ماهیچه ای می کاهد. ما را قادر می کند که عمیقتر و به سمت هدف دشوارتر حرکت کنیم.

قدرت ذهنی در خلال توازنی میان تنفس، ذهن و بدن انجام می گیرد. تنفس به ما کمک می کند که در تمدد اعصاب بمانیم و در وضعیت موجود حضور کامل داشته باشیم. این موضوع کمک خواهد کرد تا با ترسهایمان مواجه شویم و محدودیت­های فیزیکی خود را کمتر کنیم.

قدرت درونی، حرکات ایستا، و کنترل انقباض ماهیچه­ای برای هر دو، هم سنگنوردی و هم یوگا مورد نیاز است. با پیشرفت در حرکات، که لازمه یکی است، خودمان را برای دیگری نیز آماده می کنیم.

منبع: www.prana.com

مترجم: غزال حشمت منش

در صورت استفاده از مطالب وبلاگ حتما نام مترجم و منبع ذکر شود... سپاسگزارم..

پروانه

$
0
0

 

خواهم به ره عشق تو دیوانه شوم


بر گرد رخت گردم و پروانه شوم


آباد نخواهم شدن از لذت شوق


خواهم ز غم عشق تو ویرانه شوم

 

ردپای عشق

دفتر شعری از دکتر عباس روحبخش


از نگاه یاران به یاران ندا می رسد

$
0
0

از نگاه یاران به یاران ندا می رسد

دوره رهایی، رهایی فرا می رسد

این شب پریشان، پریشان سحر می شود

روز نو گل افشان، گل افشان به ما می رسد

از نگاه یاران به یاران ندا می رسد

.....

مربع های خالی فارسی بخند

$
0
0

 

نقدی بر داستان کوتاه فارسی بخند نوشته ی سپیده سیاووشی

داستان رامین پسری ایرانی که تازه به هلند رفته و زبان هلندی نمی داند و به ناچار در منزل دختری هلندی ساکن شده تا تصمیم بگیرد چه می خواهد بکند. رامین در طول داستان همیشه مردد است. نمی داند چه می خواهد یا چکار می خواهد بکند. مدام درگیر ترسهایش است ترسهایی که از وابستگی اش به جس و یا شیما نشأت می گیرد. اگر با جس ازدواج کند در صورتیکه بچه پسر باشد برایش ترسناک تر است. انگار باید چیزهایی از او بفهمد و نمی فهمد. هیچوقت نخواهد فهمید در آن طرف نصف النهار مغز پسرش چه می گذرد. هم دلش پر است هم دچار خشم می شود که تنها دوست فارسی زبان او شیما با لحن گستاخانه ای درباره جس حرف بزند. با جس رودربایستی دارد. نمی داند باید از او بخواهد که همخانه اش شود یا نه. نمی داند به خاطر تمدید ویزایش باید برای او کادویی بخرد یا نه. از طرفی نمی خواهد احساس مدیون بودنش را به او نشان دهد. نمی داند می خواهد با او ازدواج کند یا نه. مدام در تردید و دودلی است و آنقدر گرفتار ترسهای ناشی از وابستگی اش به دیگری است که فرصت وارد عمل شدن را به او نمی دهد. اتفاقات ساده ای در طول داستان می افتد که در عین سادگی با ظرافت، شکنندگی روابط انسان امروز را نشان می دهند.

از طرفی می گوید شاگردهای کالج مدام در حال کم شدن هستند. از طرف دیگر هم امیدوار است اگر شاگرد خصوصی جدید پیدا کند وضعیتش بهتر می شود. رامین سرگشتگی های انسان مدرن را تماماً با خود همراه دارد. می ترسد نکند جس هنگام ابراز علاقه به او به زبان خودش دارد به او فحش می دهد. دو واژه "حواسم نبود" دوبار در طول داستان تکرار می شود. یکبار هم واژه "حواسم نیست". به طور معمول رامین حضور کامل ندارد. وقتی با شیما است فکرش جای دیگری است؛ مشغول مربع های توخالی مغزش است. حروفی که قابل ترجمه نیستند. نطفه ای که توی خانه اش جاسازی شده و منتظر است تا بچه شود و مربعهای توخالی اش را بریزد توی خانه؛ و باز هم رشته ای از اتفاقات و مناسبات که قابل ترجمه نیستند. وقتی شیما و جس مشغول حرف زدن و تعریف کردن هستند او باز هم فکرش جای دیگری است. باز هم می گوید "حواسم نبود". بار دوم یادش می افتد پشت تلفن مادرش به او گفته بود سلام و احوالپرسی که زبان نمی خواهد. باز هم تردید دارد. مردد به خودش می گوید شاید زبان منشأ الهی داشته باشد. بی آنکه بفهمیم شاید بتوانیم با هم صحبت کنیم. اما تردیدهایش که ناشی از ترسهایش است هیچوقت اجازه عمل به او نمی دهد. وقتی جس به او ابراز علاقه می کند باز هم فکرش پیش آن مربع های توخالی است. انگار می ترسد جس او را با مربع های توخالی اش پذیرا نباشد. برای بار اول و تنها یکبار در داستان اتفاق می افتد که جس و رامین به موضوع مشابهی می خندند. وقتی جس ادای آهنگ جمله "کرک و پرت نریخته" را در می آورد. شیما درباره مربعهای توخالی با او موافق نیست. می گوید بعضی چیزها فقط به زبان نیست. حس کردنی است. همینطور هم مادر رامین که می گوید احوالپرسی زبان نمی خواهد. مربع های توخالی، حروفی که قابل ترجمه نیستند همیشه همراه او هستند. باید جمله را ببرد به زبان مشترک و به جس تحویل دهد. او هم ببردش توی مغزش و تکه پاره اش کند و جایش بدهد توی آن مربعهای توخالی. وقتی جس به او ابراز علاقه می کند باز هم توی سرش فقط ردیف مربعهای توخالی است. این مربعهای توخالی همیشه او را مضطرب می کنند. دوست دارد که جس با همین مربعهای توخالی دوستش داشته باشد. آرزو می کند کاش می توانست بی واسطه و با زبان خودش فارسی گریه کند. این انسان سرگشته که نمادی از انسان مدرن است همچنان با ترسهایش، تردیدهایش و مربعهای توخالی اش می ماند. به نظر امیدی به بهبودیش نیست.

غزال حشمت منش

22 تیر 1392

60 چیز برای سپاسگزاری

$
0
0

 


((شاید خیلی وقتها بیشتر چیزهایی را که واقعاً شایسته سپاسگزاری هستند را امری بدیهی می پنداریم.))

هر چند وقت یکبار برای تحسین آنچه که در زندگی داریم مکث می کنیم؟

وقتی جوانتر بودم هر چه که داشتم را بدیهی فرض می کردم. حس می کنم بقیه هم اغلب همینطور بوده اند. به هر حال جوان بودیم و نمی دانستیم زندگی می تواند روی دیگری هم داشته باشد.

یکی از چیزهایی که بدیهی فرض می کردیم، امکان تحصیل بود. در کشور من، رفتن به مدرسه برای تمام کودکان اجباری بود. هرگز به نظرمان نمی رسید که چقدر خوش اقبالیم که امکان تحصیل برایمان وجود دارد.

مورد دیگری که برایمان بدیهی بود معلم هایمان بودند. هیچوقت به این موضوع فکر نمی کردیم که چقدر خوش شانس بوده ایم که معلمهایی داشته ایم که رشد ما اینقدر برایشان مهم بوده است. معلمهایی که با تمام وجود به ما درس می دادند.

کم کم که بزرگتر شدم شروع کردم چیزهایی بیشتری را در اطرافم تحسین کنم. بیشتر که توجه کردم فهمیدم همه آنچه که در زندگی دارم حق من نبوده است بلکه نعمتهایی است که در زندگی به من بخشیده شده است.

فهمیدم که باسواد بودن حق من نبوده است بلکه هدیه ای است که به من اعطا شده است. فهمیدم خشونت و جنگ در بسیاری جاهای جهان وجود دارد و من خوش اقبال بوده ام که در کشوری زندگی می کنم که امن و در صلح است. فهمیدم افرادی هستند که حواس پنجگانه ندارند و داشتن این حواس برای من یک هدیه است.

فهمیدم که جهان بسیار زیباست و ما بسیار خوش شانس بوده ایم که در چنین جهان خارق العاده ای زندگی می کنیم.

گاهی اوقات آسان تر است که در شرایط سخت زندگی، احساس بدی داشته باشیم. به خاطر داشته باشیم فرقی نمی کند که شرایطمان چقدر بد باشد همیشه ده ها هزار چیز در زندگی وجود دارد که به خاطرش در زندگی سپاسگزار باشیم.

در پایین لیست ساده ای از 60 چیز را گذاشته ام که به خاطر آنها در زندگیم سپاسگزار هستم. بیشتر آنها، اما شاید نه همه شامل حال شما هم می شود. مطمئنم این لیست را که می خوانید موارد بسیار دیگری هم برای سپاسگزاری به خاطرتان می رسد. راحت باشید که در این باره نظرات خودتان را بدهید. از شنیدن آنها خوشحال خواهم شد.

اینجا لیست 60 چیز برای سپاسگزاری در زندگیمان را می گذارم:

1-      پدر و مادرمان –برای حیات بخشیدن به ما. اگر آنها نبودند، ما هم نبودیم.

2-      خانواده ما- به خاطر نزدیکترین بودن به ما در جهان

3-      دوستان ما- به خاطر بودن و همراهی آنها در زندگی

4-      قدرت دیدن-  برای آنکه بتوانیم رنگ های زندگی را ببینیم.

5-      قدرت شنیدن- برای اینکه قادر باشیم چک چک باران را بشنویم، صدای کسانی را که دوستشان داریم، و صدای هارمونیک موسیقی را.

6-      قدرت لمس کردن- برای اینکه بتوانیم بافت لباسهایمان را لمس کنیم، نسیم ملایم باد را و دستان کسانی را که دوستشان داریم.

7-      قدرت بو کشیدن- برای اینکه بتوانیم شمع های خوشبو، رایحه عطرها و گلهای زیبا را در باغچه مان حس کنیم.

8-      قدرت چشیدن- برای اینکه بتوانیم طعم شیرینی میوه ها، شوری عرق، ترشیِ ترشی ها، تلخیِ کدوی تلخ و تندی فلفل تند را احساس کنیم.

9-      قدرت تکلم- برای اینکه بتوانیم خودمان را ابراز کنیم.

10-  قلبمان- برای پمپاژلحظه به لحظه خون به تمام قسمتهای بدنمان از زمانیکه به دنیا آمده ایم؛ برای امکان احساس کردن.

11-   شش هایمان- برای فراهم کردن امکان تنفس برای ما که بتوانیم زندگی کنیم.

12-   سیتم دفاعی بدنمان- برای مبارزه با ویروسهایی که وارد بدنمان می شوند. برای قراردادن ما در وضعیتی از سلامت که بتوانیم آنچه را که دوست داریم انجام دهیم.

13-  دستهایمان-که بتوانیم در کامپیوترمان تایپ کنیم، کتابها را ورق بزنیم، و دستان عزیزانمان را بگیریم.

14-  پاهایمان- که بتوانیم راه برویم، بدویم، شنا کنیم، و بازیهایی را که دوست داریم انجام دهیم و بتوانیم برای راحتی بیشتر در صندلیمان بچرخیم.

15-  ذهنمان- برای اینکه بتوانیم فکر کنیم، خاطرات را به خاطر بسپاریم، و راه حل های جدید کشف کنیم.

16-  سلامتی مان- برای اینکه بتوانیم آنچه را که می خواهیم انجام دهیم و همچنین قادر باشیم به چیزهایی که در آینده تصمیم به انجامش داریم فکر کنیم.

17-  مدرسه مان- برای اینکه محیطی برای ما فراهم شده که یاد بگیریم و رشد کنیم.

18-  معلمهایمان- به خاطر با جان و دل کار کردنشان و برای انتقال دانششان به ما.

19-  اشکهایمان- برای کمک کردن به ما برای بیان احساسات عمیق مان

20-  ناامیدی هایمان- که بدانیم چه چیزهای برای ما اهمیت بیشتری دارند.

21-  ترسهایمان- که بدانیم چه فرصتهایی برای رشد داریم.

22-  دردهایمان- برای اینکه بتوانیم انسانهای قویتری شویم.

23-  ناراحتی هایمان- برای اینکه بتوانیم طیف عواطف انسانی را تحسین کنیم.

24-  شادی هایمان- برای اینکه بتوانیم در زیبایی های زندگی غرق شویم.

25-  خورشید- برای آوردن زیبایی و نور به این جهان

26-  غروب خورشید- برای داشتن چشم اندازی زیبا در پایان روز

27-  ماه و ستارگان- برای روشن کردن آسمان شبمان

28-  طلوع خوشید- برای داشتن چشم اندازی زیبا برای شروع صبح

29-  باران- برای خنک کردن ما وقتی خیلی گرم است و برای ایجاد آرامش هنگام خواب آخر هفته ها

30-  برف- برای زیباتر کردن زمستان

31-  رنگین کمان- برای داشتن چشم اندازی زیبا بعد از باران

32-  اکسیژن- برای امکان زندگی.

33-  زمین- برای ایجاد محیطی برای زندگی بخشی

34-  مادر طبیعت- برای پر کردن جهان از زیبایی

35-  حیوانات- برای افزایش تنوع در زندگی

36-  اینترنت- برای ارتباط ما با یکدیگر بر خلاف وجود فاصله ها

37-  حمل و نقل-برای رفت و آمد آسانتر از جایی به جای دیگر.

38-  تلفنهای موبایل- برای سهل تر کردن ارتباط با دیگران

39-  کامپیوتر- برای زندگی مؤثرتر و کارآمدتر

40-  تکنولوژی- برای اینکه چیزهای غیرممکن، ممکن شوند.

41-  فیلم- برای اینکه بتوانیم از زندگی لذت ببریم.

42-  کتاب- برای بالا بردن فرزانگی مان در زندگی

43-  وبلاگ ها- برای ارتباطمان با افراد همفکرمان.

44-  کفشهایمان- برای حفاظت پاهایمان وقتی بیرون از خانه هستیم.

45-  زمان- برای سیستمی که خود را با آن هماهنگ کنیم و فعالیتهای مان را ادامه دهیم.

46-  شغلمان- برای اینکه ما را قادر کند که درآمدی برای زندگی داشته باشیم و برای اینکه وسیله ای باشیم برای بهتر کردن جهان

47-  موسیقی- برای صیقل روحمان وقتی خموده هستیم و برای پر کردن بیشتر زندگیمان از عشق

48-  تختخوابمان- برای امکان خوابیدن راحت در هر شبانه روز

49-  خانه مان- جایی که بتوانیم آن را خانه بنامیم.

50-  همراه زندگی مان-برای اینکه کسی باشد که هرچه که اطرافمان می گذرد را درک کند.

51-   بهترین دوستهایمان- برای حضور آنها وقتی به شدت به بودنشان محتاجیم.

52-  دشمنان مان- برای اینکه به ما کمک کنند تا نقاط کور خود را ببینیم تا انسان بهتری بشویم.

53-  غریبه های مهربان- برای نور بخشیدن به روزهایمان وقتی اصلاً انتظارش را نداریم.

54-  اشتباهاتمان- برای کمک کردن به بهبودی ما

55-  شکستنهای قلبمان- برای کمک به بلوغ ما و برای اینکه انسان بهتری شویم.

56-  خندیدن-  برای لبریز کردن زندگی ما از شادی

57-  عشق- برای اینکه بتوانیم حقیقت زنده بودن را دریابیم.

58-  چالشهای زندگی- برای اینکه کمکمان کنند که رشد کنیم و آنچه که هستیم بشویم.

59-  زندگی-به خاطر دادن این فرصت که بتوانیم تمام آنچه را که در حال تجربه کردنش هستیم را تجربه کنیم و آنچه که در آینده تجربه خواهیم کرد.

و آخر از حیث ترتیب، نه ازحیث اهمیت...

شما.

برای آنچه که هستی و برای لمس زندگی با حضورت. برای زنده بودن و خواندن این پست. برای دادن این فرصت به من برای لمس زندگیت و به انجام رساندن هدفم برای کمک به دیگران. شما دلیل زنده بودن من هستید. سپاسگزارم.

منبع:  http://tinybuddha.com

مترجم: غزال حشمت منش


نقدی بر فیلم زنان بدون مردان

$
0
0

 

زن در جستجوی رهایی

 

در زنان بدون مردان شاهد طبقات مختلف از زنان و مردان هستیم. زنان جامعه از چهار طبقه اجتماعی، فائزه نماد زن سنتی و خرافی، زرین نماد زن روسپی، فخری نماد زن مرفه و هنرمند، و مونس نماد زن روشنفکر و اجتماعی-سیاسی. مردان جامعه، امیر مرد مذهبی نماد گفتمان خشونت، صدری مرد ارتشی- سلطنتی، نماد گفتمان خشونت، مرد روشنفکر، تحصیلکرده و نماد گفتمان خشونت و پیرمرد باغ نماد گفتمان صلح و دوستی. امیر با خشونت از خواهرش می خواهد که چه بکند و چه نکند. برای او تعیین می کند که رادیو نبیند. حق بیرون رفتن ندارد. باید شوهر کند. وقتی ازدواج می کند وهمسرش باردار است از فائژه خواستگاری می کند. فائزه که پیشترها به او علاقه مند بود او را پس می زند. شرع این اجازه را به امیر می دهد مادامی که زنش باردار است زن دیگری اختیار کند. مرد ارتشی- سلطنتی، صدری که خود بالای هفتاد سال سن دارد همسرش را که از او بسیار جوانتر است را تهدید می کند که اگر به میل او رفتار نکند زن دیگری اختیار خواهد کرد. مرد روشنفکر هم چاقو را در دل سرباز جوان فرو می کند و او را می کشد برای اینکه خودش رهایی یابد. البته باز اینجا این بحث مطرح است که اگر سرباز را نمی کشت خودش کشته می شد. مونس در اینجا رویکرد انسان دوستانه تری دارد.


به موازات بازنمایی طبقات مختلف مردان، چهار طبقه از زنان هم نمایش داده می شوند. زرین که سکوت اختیار کرده و قربانی شده است. احساس گناه که باعث می شود به شدت به خودش آسیب برساند. فائزه هم به نوعی سکوت اختیار کرده. فخری، صدری را رها کرده و راه هنر را در پیش می گیرد. اما مونس گویا ورای همه اینها برای چیزی والاتر مبارزه می کند. جسمش اهمیتی ندارد. برای خودش که اهمیتی ندارد برای مردان پیرامونش هم از لحاظ جنسی کششی ندارد. برادرش امیر سعی می کند او را زنده به گور کند. شاید جسمش را بتواند اما اندیشه اش را نه. اندیشه اش دوباره زنده می شود و قابل زنده به گوری نیست. رویکرد هر کدام از این زنان در مقابل گفتمان خشونت متفاوت است. هر یک به روش خود راه رهایی را جستجو می کنند. در این راه همدل و حامی یکدیگرند. فائزه، مونس را از زیر خاک در می آورد. مونس، فائزه را تا دم باغ می برد. فخری به فائزه و زرین کمک می کند تا خود را بیابند. در رویکرد این زنان در راه رهایی، مونس از همه پویاتر و جنبنده تر است. روح زندگی در او جاریست. در نقطه مقابل او زرین قرار دارد که سکوت اختیار کرده، خود را قربانی حس می کند و تنها در مقابل نوازشهای پدرانه پیرمرد باغ واکنش مثبت از خود نشان می دهد. انتظار می کشد آرام جانش بیاید. گفتمان خشونت در این جامعه برای همه این زنان یکسان است. به همان اندازه که افکار سنتی و خرافه در دل فرهنگ و مذهب آنان نهادینه شده در وجود همین زنان هم نهادینه است. تغییر وتحول یک شبه صورت نمی گیرد. زرین که خود را گناهکار احساس می کند خود را شکنجه می کند. فائزه دیگر روی بازگشت به خانه را ندارد و منفعل عمل می کند. فخری هم میدان را ترک می کند، گوشه ای عزلت می گزیند و به هنر می پردازد که البته شایان ذکر است که هنر او به مقدار زیادی تأثیرگذار است اما بازهم خود را به تاراج رفته می پندارد. اما مونس با شهامت دست به عمل می زند. برخلاف خواسته برادرش راهی پیدا می کند تا به اخبار رادیو گوش دهد. با وجود اصرار برادرش زیر بار ازدواج نمی رود. وارد عمل می شود و با شهامت تأثیرگذار است.

وقتی ارتش با خشونت به باغ حمله ور می شود، با وجود حضور تمام قشرها از سلطنتی گرفته تا ارتشی و مذهبی، این زبان هنر است که همه را به هم پیوند می دهد و یکدل و یکزبان می کند. زبانی که از دل بر می خیزد و بر دل می نشیند. زبانی که کافیست با گوش جان به آن دل بسپاری. زبان هنر که گفتمان خشونت را رو به نرمی می کشاند.


باغ محلی است که فخری، زرین و فائزه بدان پناه می برند تا خود گمشده اشان را پیدا کنند. مونس به فائزه کمک می کند و او را به باغ می رساند. اما خودش وارد باغ نمی شود. به نظر می رسد زن هرچه اجتماعی تر است آگاه تر، مصون تر و تأثیرگذارتر است. مونس که در اجتماع بیشتر حضور دارد به نظر جسمش کمتر موضوع جاذبه جنسی است. به نظر مردان با افکارش هم کاری ندارند. در کافه اصلاً دیده نمی شود. البته افکارش برای مرد روشنفکر قابل توجه است و باعث همراهی شان می شود. اما بازهم جاذبه جنسی ای از جانب مرد روشنفکر نسبت به او نمی بینیم. هر چه که هست افکارش مورد توجه اوست. فائزه اصلاً وارد کافه نمی شود و به شدت نگران مونس است. اما چون به آگاهی نرسیده به سهولت مورد تجاوز مردانی که در همان کافه نشسته بودند قرار می گیرد. از بازگشت به خانه شرمسار است. مونس او را تا دم باغ همراهی می کند. گویی می خواهد کمکش کند تا به رهایی برسد. تنها مردی که در طول فیلم به عنوان نماد گفتمان صلح و آرامش دیده می شود پیرمرد باغ است که پدرانه زرین را نوازش می کند. گویی همان مردی است که آخرین بار مشتری زرین در خانه روسپی ها بوده. انگار تلنگری برای بیداری اش باشد. کسی که باعث جرقه رهایی او شد.

گویی امیدی برای رهایی و آگاهی هست اما بسته به اینکه رویکرد خود زنان در این زمینه چگونه باشد. اگر شرمسار از خود باشند و خود را قربانی فرض کنند، قطعاً نقش قربانی را خواهند گرفت. اگر به مسیر خود برای رهایی و آگاهی ایمان و اعتقاد راسخ داشته باشند قطعاً به رهایی و آگاهی خواهند رسید. فائزه به راهش ایمان نداشت. دچار تردید بود. مونس تلاش کرد به او کمک کند تا به آگاهی برسد. اما او خودش نخواست. فخری هم که خودش را به تاراج رفته می پنداشت واقعاً هم به تاراج رفت. مونس از همه بیشتر بر عقیده اش استوار بود.

هر کدام از این زنان به شیوه خود آزادی، رهایی و آگاهی را جستجو می کنند. انتخاب چگونگی رویکرد، پیامدهای آن را تعیین می کند. اگر پذیرفتم که قربانی ام حتماً هستم. اگر از خودم شرمسارم حتماً دیگران هم مرا طرد خواهند کرد. اما اگر بر عقیده ام راسخم  به رهایی هم خواهم رسید و در گفتمان خشونت تعیین کننده خواهم بود. وقتی به آنچه که برایش می جنگم اعتقاد راسخ ندارم زیر پا له اش خواهم کرد. مردم برای مصدق می جنگیدند اما همانها عکس مصدق را زیر پا له کردند. مردمی که ایمان و آگاهی کامل به جنبش خود ندارند وسیله ای می شوند برای زیر پا له کردن آنچه که برایش می جنگند.

 

غزال حشمت منش

22 تیر 1392

رقص بر روی امواج

$
0
0

در فراز و نشیب زندگی سوار بر امواج می رقصم

و چون آب چشمه های جاری به سوی اقیانوس های بیکران روان می شوم

و آرزوهایم را در حباب آبی روی امواج رها می کنم . . .

کوچ

$
0
0

 

عابری در گذر از کوچ نزدیک به من می پرسد؟

این چه عطری است که از کوچ قلب تو چنین می گذرد؟

تازه من می فهمم، خاطرات تو چقدر خوشبویند. . .

گزارش صعود به شاه البرز

$
0
0

 

گزارش برنامه شاه البرز بیست و هفت و بیست و هشت تیرماه نود و دو

سرپرست برنامه: فرزین مهرانی

ساعت 5 صبح پنج شنبه مورخ 27/4/92 به تعداد 12 نفر به وسیله مینی بوس آقای رنجی از کرج به قصد صعود به قله شاه البرز راهی روستای حسنجون می شویم. ساعت 7:45 صبح پنج شنبه به روستا رسیده پس از طی 40 دقیقه مسیر به سمت شمال غرب با پیاده روی آرام و پیوسته به محلی می رسیم که برای صبحانه مناسب است. ساعت 8:55 پس از صرف صبحانه حرکت کرده و به طور آرام و پیوسته از مسیر نزدیک رودخانه در ساعت 10:25 دقیقه به پل چوبی می رسیم و در محل دورودمیان که همانطور که از اسمش پیداست میان دو رود واقع شده توقفی برای استراحت و تجدید قوا داریم. دورودمیان، میان دو دره شرقی و غربی که در زیر جبهه جنوبی شاه البرز قرار دارند واقع شده که این دو رود از قطور سفید (مادیان کول) سرچشمه می گیرند.

همچنان مسیر را به سمت شمال غرب ادامه می دهیم. ساعت 11:20 به چشمه ای در سایه چند درخت می رسیم که در نزدیکی اش تابلویی قرار دارد که مسیر را نشان می دهد. مدت کوتاهی استراحت می کنیم. تازه به ابتدای یال رسیده ایم و در مسیری پاکوب با شیب نسبتاً تند، بسیار آرام به حرکت ادامه می دهیم. سنگینی کوله ها و بالاخص گرمای شدید هوا، سرعت حرکت را بسیار کند و دشوار می کند. آرام و پیوسته به حرکت ادامه می دهیم و به طور متوالی در فواصل کوتاه استراحتهایی داریم. هر از چند گاهی نسیمی ملایم گونه هایمان را نوازش می دهد. پس از طی پرشیب ترین قسمت مسیر، چند تراورس پایان ناپذیر و طولانی را طی می کنیم و بالاخره در ساعت 15:10 به میان آب می رسیم. استراحت خوبی کرده و تجدیدقوا می کنیم. پس از مشورت سرپرست با همنوردان عده ای تصمیم می گیرند بمانند و به استراحت بپردازند و بقیه راهی صعود قله می شوند. از روستای حسنجون تا میان آب طی مسیر تقریباً 7 ساعت طول کشید و من به شخصه ترجیح دادم که همچنان در میان آب به استراحت بپردازم اما به نقل از دوستانی که عازم قله شدند ادامه گزارش را ارائه می دهم. ساعت 17:20 عازم قله می شوند و پس از حرکت از یال شمالی میان آب به طور تقریبی یکساعت به سمت شمال، یکساعت به سمت غرب، پس از آن یکساعت به سمت شمال و مجدداً یکساعت به سمت غرب طی مسیر می کنند و پس از حدود 3:40 دقیقه طی مسیر ساعت 21 پنج شنبه شب بر فراز قله 4170 متری شاه البرز می ایستند. صعود تیم قله در شبی مهتابی انجام می شود که احتیاج به هدلمپ هم نیست. تیم قله ساعت 23:25 دقیقه به میان آب بر می گردد و سرحال و بانشاط اما خسته از صعود برای استراحت به چادرها می روند. صبح جمعه در ساعت 7:30 همگی پر از انرژی از خواب برخاسته و 7:55 دقیقه به سمت پایین سرازیر می شویم. از همان مسیر صعود برای فرود استفاه می کنیم که تماماً پاکوب و مشخص است. ساعت 10 صبح جمعه به انتهای یال کنار رودخانه می رسیم و پس از آبتنی و تجدیدقوا و عبود از میان دورود و صرف ناهار در محلی که روز قبلش صبحانه صرف کرده بودیم در ساعت 14:30 به روستای حسنجون رسیده و در ساعت 17:00 بعد از ظهر با حالی خوش پس از صعودی ایمن به کرج می رسیم.

افراد شرکت کننده در این برنامه به تعداد 12 نفر، عبارت بودند از آقای فرزین مهرانی (سرپرست)، مرتضی جعفری (راهنما)، صنعتی و اویسی (عقبداران)، حسین دهقان، خانم ریگی، خانم راحله خواجه کرام الدین، آقای اصغری و همراهشان، آقای ووریا رایج و همچنین آقای نیاستی از مهمانان برنامه. همچنین روز جمعه در مسیر بازگشت آقای عباس بختیاری همنورد نازنین هفت خوانی را دیدیم که به تنهایی صعود می کرد و تا میان آب طی مسیر کرده بود و در قسمتی از مسیر بازگشت همراه ما شد.

هزینه برنامه به ازای هر نفر مبلغ 17،000 تومان شد که به عبارتی 170،000 تومان جهت هزینه وسیله نقلیه و 24،000 تومان هم به گروه تعلق گرفت.

پشتیبان برنامه: آقای مجتهدزاده به همراه پشتیبان معنوی برنامه: آقای رایج

جلودار و تهیه گزارش از غزال حشمت منش

 


غزال غزلهای آیینه سان

$
0
0

غزال غزلهای آیینه سان

غزل شکوه در گوش جانت مخوان

تو روح طراوتگری چون بهار

زمستانیان در کنارت جوان

مکن شکوه از درد تنهاییت

خداگونه با جمع و تنها بمان

تو پاکیزه جانی خدا یار توست

غزلواره های بهاری بخوان

کریما

شعر دکتر کریمای عزیز که هر چند وقت یکبار می خونمش . . .

قله سبلان 4811 متر- مرداد 1391

دعای لحظه اکنون

$
0
0

دریچه درونم را به سوی هوشیاری در زمان حال و زندگی با تمامیت و توجه تمام و کمال به هر آنچه که اتفاق می افتد می گشایم؛

 

آمادگی کامل دارم که رها کنم خود را از هر آنچه که نمی گذاشت چگونگی افکار، احساسات، عواطف و ادراکم را تجربه کنم؛

 

آمادگی کامل دارم که بتوانم به آهستگی و با تمامیت بر درونم متمرکز شوم و با تمام وجود نزدیک به مغز استخوان هایم زندگی کنم؛

 

آمادگی کامل دارم که خود را رها کنم از هرگونه عملکردی مبنی بر اینکه خاطرات گذشته و آرزوهای آینده جایگزین رضایت بخش تری برای لحظه اکنون است؛

 

دریچه درونم را به سوی هوشیاری در زمان حال و زندگی با تمامیت و توجه تمام و کمال به هر آنچه که اتفاق می افتد می گشایم؛

 

Prayer for Now

Zen Prayers

ترجمه غزال حشمت منش

 

 

 

درس عشق

$
0
0

 

از لمس زمین توسط پاهایت آگاه باش. به گونه ای راه برو انگار که  زمین پاهایت را می بوسد.. تاکنون آسیب های جدی به زمین وارد آورده ایم. وقت آن رسیده که خوب از آن مراقبت کنیم. صلح و آرامش خود را به زمین ارزانی می کنیم و درس عشق را به اشتراک می گذاریم.

 Thich Nhat Hanh

پذیرش

$
0
0

 

پروردگارا!

به من کمک کن تا تمامی تجربیات و زندگی ام را آن چنان که هست بپذیرم نه آن چنان که خودم می خواهم.

و به من کمک کن تا ببینم و گوش بسپارم به شگفتی های درسی که در پس هر تجربه نهفته است.

 

گفتگویی با خدا

$
0
0

 

بالاتر از شکوفه های گیلاس

ابرهای سفید

بر فراز ابرها

آسمان بیکران

* * *

بالاتر از شکوفه های گیلاس

ابرهای سفید

بر فراز ابرها

آسمان بیکران

* * *

من می توانم تا ابدیت پرواز کنم

یکبار دربهار

با خدا گفتگویی در سکوت داشتم!

* * *

Shuntaro Tanikaw

Viewing all 154 articles
Browse latest View live




Latest Images